آنالیز پروژه موسوم به شکوفایی ایران

آنالیز پروژه موسوم به شکوفایی ایران

آنالیز پروژه موسوم یه شکوفایی ایران

فهرست:

مقدمه
الف)بخش سیاسی
۱.ماهیت شناسی پروژه
۲.شباهت مانیفست القاعده و پروژه
۳.استعمار
۴.تهیه ی ساختار
۵.تعیین حکومت و سیاست خارجه
۶.نقش مردم
۷.چشم انداز پروژه
ب)بخش فرهنگی
ج)بخش اقتصادی
د)مسائل بنیادین پروژه
۱.جنگ تحمیلی و کودتا_جنگ ایدئولوژی ها
۲.سراب گذار و تجزیه ی ایران
۳.امنیت ملی



 

مقدمه:
این پروژه را در سه بخش بررسی میکنم چرا که تمام پروژه در سه لایه مورد بررسی است؛ سیاسی،فرهنگی، اقتصادی.بخشی در کنار این سه مورد پیش بینی شده است برای بررسی مسائل بنیادین که بین تمام این موارد مشترک است.
در واقع ارکان این پروژه را در حذف نظام مستقر، قدرت گرفتن پهلوی ها و تبدیل ایران به عنصر مطلوب جهانی میدانم.
از جمله شرایط تحقق داخل این پروژه آنطور که گفته شده است پیوستن مردم به این پروژه است.که مسلما تیم فرسوده و درحال بازسازی باقی مانده از ساواک  که در سال ۴۰۱ رگه هایی از حضور آنها در اغتشاشات را دریافتم به همراه هزینه های هنگفت فراماسونری و پهلوی ها و … برای صف آرایی رسانه ای جهت شکل دهی به افکار عمومی را پیشبینی میکنم‌.
شرط تحققی که بازیگردان های پهلوی ها مطرح نمونده اند و بهتر بگویم شرایطی بهتر از این نمیتوانستن برای یک مزدور بزدل متصور باشند این بوده است که وقتی همه چی آماده بود پهلوی آمده و سکان امور را بدست بگیرد!
اما شرایط اصلی این ارکان بر اساس مولفه های علمی شامل اتحاد همه جانبه ی عمومی با بازیگر عرصه،اقبال جامعه جهانی،ضعف درونی به گونه ای که حاکمیت دچار تزلزلی وصف ناپذیر باشد و نتواند امور را برعهده گیرد و با خطرات مقابله کند.این شرایط اولین بار است گفته می شود. من آن را شرایط سقوط حاکمیت ها میدانم.
در تمام این موارد حاکمیت فعلی و مستقر ایران یعنی جمهوری اسلامی دست برتر را دارد و اپوزیسیون در موضع ضعف قرار دارد.یعنی پوزیسیون طرفداران بسیاری دارد،ایدئولوژی قوی و مستحکمی دارد که بسیار منعطف و مدرن میتواند اقدام کند،در فضای بین المللی هنوز اتفاق نشده است بر لزوم سقوط حاکمیت.به لحاظ منطق حقوقی نیز حاکمیت ها با ورود بیگانه به خاک کشور سقوط نمی کنند مگر خواست مردم نسبت به آن حاکمیت تغییر کند.
پس طرح و پروژه شروع نشده یک طرح باطل و عقیم خواهد بود.پهلوی ها حتی نیروی مسلحی که با او همراه باشند هم ندارند به همین جهت اکانتی و پل ارتباطی تاسیس میکند تا از این طریق بتواند برای موساد و سیستمی که میخواهد خلق کند نیروسازی کند.به موازاتش در بین مردم نیز این افراد در حال ایجاد شبکه هستند.اما آن هجمه ی گسترده که مد نظر کودتا خواهان است تا زمانی که شرایط پیش  گفته محقق نشود رخ نمی دهد.
بر اساس این تحلیل پروژه پا در هوا و معلق خواهد ماند.
اما بررسی ارکان:
الف)بخش سیاسی
۱.ماهیت شناسی پروژه:
پروژه تحقیقاتی و پرتیکال(عمل گرایانه)است که وعده ها و برنامه های ادعایی اپوزیسیون سلطنت گرایان(مشروطه یا دموکراتیزه شده) طی فرایند گذار از جمهوری اسلامی از لحظه ی فروپاشی تا لحظه ی استقرار دولت موقت و پسا دولت موقت مورد نظر این گروه را پیشنهاد میدهد و اذهان مردم را نسبت به آن آماده و مورد سنجش قرار می دهند.آن را مانیفست گذار یا مانیفست وابسته سازی، شبیه به مانیفست القاعده می دانم.
هدف:
سنجش و پایش و آماده سازی اذهان عمومی جهت استقرار قدرت های سلطنت گرا_نیروهای بازگشت به تاریخ گذشته.
اگرچه در بند هایی از این سند ادعا شده است هدف تثبیت و بازسازی کشور است اما آنچه بعدا خواهد آمد مشخص می کند که این سند در حال پیاده سازی طرح موساد و فراماسون ها جهت تثبیت قدرتی دست نشانده برای تحقق اهداف نظم نوین جهانی و تحقق آرمان سرزمین یهود است.
در زمان بندی این پروژه برای ۱۴۰۴ اشاره شده است و تسریع در روند انتشار آن می رساند که هر آنچه قرار است محقق شود تا پایان سال و دقیق تر بگویم آغاز آن از تابستان سال ۱۴۰۴ است.

 

۲.شباهت مانیفست القاعده و پروژه سلطنت گرایان:
القاعده زمانی که مانیفستش منتشر شد از جهان بینی تا مهندسی یک شبکه علیه آمریکا و دشمنان جهان بینی اسلامیش طوری آن صفحات را تنظیم کرده بود که در ابتدای صفحات نیاز های اساسی و ابتدایی مردمی که قرار است به آن بپیوندند به لحاظ شباهت ایدئولوژیک و فکری تامین شده و گرایش هارا رقم بزند‌.
در این مانیفست اشاره به دو مسئله ی مهم و وعده ی مهم شده است که گفته شده به آنها رسیدگی می شود و آنها چیزی نیست جز نیاز هایی که امروزه در ایران بسیار ملموس است و قرار است با این دو وعده براندازی شکل گیرد.
شباهت این دو علاوه براین متمرکز بر نیروگیری و عضویابی است. این قصد زمانی صورت جدی به خود گرفت که رضا پهلوی به عنوان لیدر این جریان با کمک موساد دست به تاسیس سایت و یا پل ارتباطی زد که نیروهای خائن و فریب خورده نظام جمهوری اسلامی را به سمت خود بکشاند و طرح نیروگیری و انجام پروژه ی انتقال را شکل بدهد.
حالا اما موضوع متفاوت شده است و پس از شکست در جنگ ۱۲ روزه با تکمیل پل ارتباطی داخلی یا شکست اقدامات بعدی آن دست به تاسیس دوران گذار زده است.من تحلیلم این است که ارتباط هایی شکل گرفته است اما آنچنان عمیق و رده بالا نبوده است و الا دست به انتشار این سند نمیزد در واقع این سند وعده هایی را پیشنهاد می کند که اکثر مردم ایران در کوتاه مدت خواهان آن هستند و نیروهای میانی و نیروهایی که توسط پهلوی به عرصه دعوت شده اند از آن جمله اند.
اما تمام اینها در فرایند یک پروژه ی جهانی فراماسونری یهودی در حال جریان است.
پس از فروپاشی ناگهانی رژیم اسد در سوریه و به قدرت رسیدن اسلام‌گرایان رادیکال، نقطه عطفی اساسی در چشم‌انداز منطقه‌ای شکل گرفت. دولت جدید توسط گروه شورشی سابق هیئت تحریر الشام (HTS) به رهبری احمد الشرع، که پیش از این با نام مستعار ابومحمد الجولانی(شاخه جدا شده داعش و پیوسته به القاعده_شاخه ی مادر تروریسم منطقه ای_) شناخته می‌شد، اداره می‌شود. الشرع پیش از تشکیل هیئت تحریر الشام، از فرماندهان برجسته القاعده در سوریه بود که در عراق نیز در کنار چهره‌های رادیکالی مانند ابومصعب الزرقاوی جنگیده بود. با تبدیل شدن او به رئیس دولت سوریه ، او نماینده مدل جدیدی از اسلام‌گرایی پس از القاعده است و سوالات اساسی این است پس از سوریه دست پنهان یا دیپ استیت باید چه کار میکرد؟ 
همه ی آنچه باید بدانید درک پروژه ی نظم نوین جهانی را به همراه دارد.بدون درک نظم نوین جهانی نمیتوانید عمق حرکت های منطقه ای را درک کنید.
اما حرکت های نظم نوین جهانی به سمت دنیایی بدون خطر و تهدید علیه فراماسونری و یهودیت است.سه خطر بالقوه و بالفعل در دنیا آنها را تهدید میکرد که شامل:
الف)اسلام گرایان
ب)کمونیست های رادیکال و معتقد پس از شکست تست مدل کمونیسم سیاسی اجتماعی
ج)ملی گرایان 
د)اقتدار گرایان
در این موارد خطرات یک به یک حذف شدند و در هر مرحله اسرائیل از مرحله ی مقدمه ی پدیدار شدن، با ساقط کردن قدرت های اقتدار گرا، و با تصاحب اروپا و ایجاد تفکر ضد یهود منتج به خلق اجباری اسرائیل با واقع ساختن جنگ های جهانی و در نهایت آخرین خطر بر سر راه آنها تفکر اسلام گرایی است. تا به حال کسی نگفته است اما اسلام یک تفکر و منظومه ی جهانی گرایی دارد. تفکری که در آن اصول برادری بین مسلمین،برابری در مقابل خداوند،آزادی با تمسک به الوهیت و یگانه پرستی و جدایی از بند های  دنیایی و نفسانی و واقعی، آلترناتیو بزرگ علیه فراماسونری با شعار برابری،برادری و آزادی است. قدرت گرفتن این منظومه فکری منجر به ساقط شدن و هضم شدن تمام باور ها و تلاش های چند دهه و قرن اخیر فراماسونری است و آنها آمده اند که دنیا را تسخیر کنند و به این سادگی از پروژه ی نظم نوین جهانی عبور نمی کنند.
برای ضربه زدن به اسلام گرایان تقویت دو بال بهائیت و وهابیت شکل گرفت. اولی در مذهب تشیع و دومی در مذهب اهل سنت.از آنجایی که انحراف در تفکر اهل سنت جای دارد این خط انحراف به مانند ابتدای تاریخ دین اسلام به انحراف ادامه داد و با حکومت های دست نشانده عرب و یا تماما وابسته به هژمونی فراماسونری همچنین خلق تروریست های اسلامگرا، اسلام در بخش اهل سنت فلج و عقیم شد.به موازات شکل گرفتن انقلاب های فرانسه، روسیه با فاصله ی زمانی کمی در ایران انقلاب بزرگی شکل گرفت که به اخراج فراماسونری منجر شد.نظم نوین آنها با چالش و بحران جدی مواجه شد. درست زمانی که همه ی نقشه ها و طرح ها به خوبی پیش میرفت و قرار شد منطقه نیز دموکراتیزه شود تا فرایند وابسته سازی و چپاول و توسعه ی نفوذ فرهنگی سیاسی دستگاه فراماسونری رقم بخورد اما از ۵۷ ببعد سد اسلام گرایان با تفکر حماسه حسینی و پیشگامان خبره و اندیشمند جریان سنتی اسلامی را که پیش از فراماسونری بوجود آمده بود به حکومت رسیده و صدای رعد آسای هشدار گوش فراماسون هارا در برگرفته بود‌.
جنبش های اسلام گرای تشیع که رشد فزاینده داشته اند حالا هدف نهایی فراماسونری شده اند.
برای این مهم چهره ی منطقه لازم بود در مناطقی تغییر کند.لبنان،سوریه،عراق،افغانستان،یمن،ایران‌. در این بین سوریه یک پروژه قدیمی بود که حالا برای عدم ترکیب با ایران باید حذف میشد. این شد که داعش در دل سوریه خلق میشود.فرایند خلق چنین بود که سوریه را با بحران ها و شوک های دائمی و اختلافات و گسل های متعدد مواجه ساختند وسپس با ریشه دواندن تفکر القاعدهئیسم سوریه سقوط کرد.سوریه اما مجددا قدرت گرفت و اما با عقب نشینی از مواضع مقاومت توسط ایران و روسیه جا برای حضور اسرائیل و فراماسونری در سوریه باز شد و صفحه ی شطرنج به نفع فراماسونری به پیش رفت.
و از این جهت که پروزه ی القاعده در راستای تحقق اهداف فراماسونری بود به همین جهت پروژه ی سلطنت طلب هارا هم در همین راستا میدانم .
جنگ ابتدای سال های شکل گیری نظام اسلامی ایران برای از میان بردن حکومت جمهوری اسلامی ایران نتوانست کاری از پیش ببرد،پروژه ی تحریم های گسترده را رقم زدند و هر ده سال یک شوک وارد می کردند و بی نظمی خلق میشد.آنها در دل این بی نظمی به دنبال نظم جدیدی بودند که به  اسم و سپر مردمی انجام شود.
آخرین تلاش ها برمیگردد به سال ۱۴۰۱، در این سال اقدامات مشکوک کومله(بازوی تروریستی موساد و سیا و فراماسونری در بخش کرد ها) برای یکی از نزدیکانش به همراه شبکه ی داخلی جهت بهم زدن نظم عمومی با سرپوش رسانه ای مواجه شد.و شاید آمادگی شبکه ی رسانه ای داخلی و خارجی و هماهنگی عجیب آنها در آن سال دال بر این باشد که این پروژه از پیش تا آخرین لحظه توسط یک اتاق مشترک هدایت میشده است.خصوصا که این سوال همچنان پاسخ داده نشده که چگونه خبرنگاران از موقعیت حادثه با خبر میشوند و چگونه تیتر حساسیت زا زده میشود؟ و اصلا چرا باید گشت چنین اقدامی انجام دهد؟! چرا باید دقیقا یک فرد نزدیک به کومله ای ها را خیلی تصادفا بگیرند و داستان از این گروه مسلح تجزیه طلب شکل بگیرد و مورد حمایت واقع شود؟
اینها شائبه هایی است که باید پاسخ داده شود تا ابعاد مسئله بهتر مشخص شود؛ به هر روی مسئله ی اقدامات و موج سواری فراماسونری و موساد در این قضیه واضح است. پس از شکست در این پروژه، چاره ای نیافتند که توسعه ی قدرت بالاتر توسط اسلام گرایان شکل نگرفته و کسب نشده است با حملات نظامی مجدد آنها را متوقف کنند. مقدماتی نیاز داشت که تضعیف مقاومت اسلام گرایان از آن جمله بود.
فراماسون ها با وارد آوردن تحریم و درد و رنج به ملت ها و نیازمند ساختن ملل مختلف به مانند زمانی یک انسان بسیار تشنه باشد به آن آب نشان میدهد ولی در واقع افیونی به خورد جوامع میدهد که آنها را در حالت خلسه و سرگیجه و سرگرم نگه میدارد در حالی که آن انسان یادش میرود چه شد تشنه شد و آیا هنوز تشنه است یا نه؟ بلایی که سر سوریه آوردند از این قبیل است.روی کار آوردن پهلوی ها همان تداوم کلان پروژه ای است که برای اولین بار به صورت منظم و افشا شده از آن پرده برداری کردم.پهلوی با انتشار این سند در واقع دست پنهان موساد و فراماسونری را نمایان کرد.

 

۳.استعمار
پس از اینکه روشن شد هدف تدوین کنندگان این سند جذب نیرو و قانع سازی افکار عمومی برای همراهی با اتفاقات آتی است و لازم است برای تحقق آرمان ها و نیاز های مهندسی شده مردم از حمایت حاکمیت دست بکشند، در حقیقت این سند با مکانیسم چیدمان مطالب برای مردم بحث از این میکند که برای رسیدن به صنعت و رشد و پویایی باید از نظام عبور کنید.اما نمی گوید تمام هزینه ها و فشارها غالبا توسط همین گروه ها خلق شدند و بر ایران تحمیل شدند و هزینه های این عبور را مطرح نمیکند که شامل:
الف)استقلال و آزادی سیاسی و ملی فدای قدرت گرفتن پهلوی ها به جهت اهداف فراماسونری می شود.
ب)با جنگ تحمیلی و کودتای خارجی قصد حکومت بر مردم دارند
ج)مدل سوریه در ایران پیاده سازی میشود و ایران تجزیه شده یا تسخیر و‌تخریب شده توسط مامورین نفوذی و جاسوس های موساد بهتر از ایران متحد یا ملی گرا برای این گروه ها است.در واقع فراماسونری برای تحقق اهداف خود برای گذار از جمهوری اسلامی دو راه بیشتر ندارد:
۱.حفظ زیرساخت های موجود: در این صورت مردم نیازی نمی بینند با جریان آنها همراهی کنند.چرا که زیرساخت در شرایط کنونی مهیاست و اگر این تاسیسات مورد حفظ بشود قدرت جمهوری اسلامی تغییر آنچنانی نمی کند.
۲.نابودی زیرساخت ها:این صورت به ضریب و درصد احتمال بالا محقق خواهد شد تا اینکه در طول مدت یک حمله نظامی، جمهوری اسلامی را با بحران مواجه ساخته و فلج کند.
به همین جهت از طریق پرتال پهلوی ها فرکانس امید ارسال می شود که در حین حملات مردم و یا قشر همراه دست به براندازی بزنند یا موج سازی کنند و توسط موج با فشار به بدنه ی حاکمیت اون رو ساقط کنند‌. چرا که بین بیم و امید قشر خاکستری دست به خودکشی میزند‌.
و این امید دهی نیز به جهت عمق سیطره ی نظام فعلی و قدرت آن و مولفه های دیگر یک امید واهی است.خصوصا با زدن زیرساخت ها تامین سرمایه و بازسازی ایران بسیار دشوار می نماید و حتی در فرض براندازی با مشکلات عدیده اقتصادی و سیاسی و … از جانب فعالین اقتصادی و سیاسی اپوزیسیون  پهلوی ها،این امید ها به صورتی که باید و شاید انجام نمیشود یا حداقل با خطرات عدیده ای مواجه می شود.
_ لازم است این موارد روشنگری بشود.

 

۴.تهیه ی ساختار جهت پیاده سازی اهداف پیش گفته:
برای تحقق و واقعیت بخشی و پیاده سازی این اهداف نیاز به سازمان و ارگان و ساختار هایی است و از آنجایی که فرض سند دوران گذار است پس پیاده سازی و ساختار دهی بر اساس دو بال مشورت و اجرا در سند تدبیر شده است. سعی شده است ساختارهای خودشان را ملی معرفی کنند اما تنها بخشی از این افراد که در متن به افراد داخلی و خارجی تقسیم میشوند توسط موساد یا شبکه ی مخفی ساواک (که در سال ۴۰۱ شناسایی کردم) شناسایی شده اند.پهلوی ها به عنوان یک عنصر فعال ضد حاکمیت از سمت موساد و فراماسونری حمایت میشود همانطور که پدر و پدر بزرگ او حمایت می شدند.اما سقوط این قدرت ها نشان داد دست و ید یهود و فراماسونری آنچنان که باید و شاید در کار نیست و الا قدرت را از دست نمی دادند یا عناصر کلیدی دیگری برای معرفی داشتند.
_لازم است این بخش ها برای مردم روشنگری بشود.
اما ساختار زمانی محقق می شود که امنیت آن تضمین شده باشد.به همین جهت آنها نیازمند یک حمایت همه جانبه اکثریت مردم و اکثریت نیروهای نظامی و امنیتی دارند که برای پیشبرد براندازی و اتمام فرایند آن فعالیت کنند.فعالیت در دو بال قانونگذاری و اجرا عمل خواهد کرد‌‌. این دوبال قابل تشکیل نیست چرا که فرضا بعضی از افراد به پهلوی بپیوندند اما بخش کثیری اینطور نیستند و گروه های مخالف پهلوی ها فعالیت های آن را برنمی تابند.در این فرض باتوجه به اختلافات عمیق در جامعه و 
نیروهای هدف، جنگ داخلی شکل میگیرد که در ترکیب با جنگ خالی وضعیت بحرانی و فرا بحرانی برای ایران خلق میکند.در بهترین حالت گروه های تجزیه طلب فعالیت های خودشان را گسترده تر از پیش پیگیری خواهند کرد و اسرائیل مسلما خطری که در ۵۷ مرتکب شد مرتکب نمی شود و گروه های تجزیه طلب را برای تقسیم حکومت بین آنها تقویت خواهد کرد و تا چند سال ایران کمر راست نخواهد کرد و متحد نخواهد شد.مگر اینکه اسرائیل به سیاست تقویت پهلوی ها بپردازد که در این صورت تجزیه طلب ها دست به سمت قدرت های آلترناتیو خواهند رفت.
مواد این پروژه نشان میدهد در فضا و بر اساس اتفاقات ۵۷ و با تقلید از انقلابیون منهای اسلام این برنامه ریخته شده است‌.
اما بر فرض که بال ها شکل بگیرند در مرحله ی قانون گذاری ماهیت سکولار نهادینه خواهد شد و قوانین و مقرراتی علیه تحرکات اسلام خواهی و سایر جریانات ضد نظم نوین جهانی و ضد اسرائیل و ضد آمریکا وضع خواهد شد و زین پس تحرکات اسلامگرایان و اپوزیسیون این جریان شکل خواهد گرفت و مردمی که خواهان سلطه نیستند با دولت موقت و یا دولت گذار وارد درگیری خیابانی خواهند شد.
و از آنجایی که گفته شده تمام اعضای این دو بال باید مورد تایید رهبر جنبش(مامور موساد_رضا پهلوی_) باشد پس دیکتاتوری را القا میکند و فعالیت دموکرات های واقعی علیه دولت موقت شکل خواهد گرفت و مردم به ماهیت این پروژه پی برده و به تشدید فعالیت علیه این پروژه دامن زده خواهد شد.پس عملا در مراحل پسینی نیز این پروژه عقیم میماند و ایران به ویرانه تبدیل خواهد شد.
۵.تعیین حکومت و سیاست خارجه
طراحان این سند پادشاهی را در ابتدا و اولین مدل حکمرانی ارائه کرده اند چرا که گروهی سلطنت طلب هستند و این به وضوح در بند لزوم تایید افراد دو بال مذکور فوق توسط رهبر جنبش مشهود است.در جنگ ۱۲ روزه میگفتند رضا پهلوی برای تاج گذاری آماده می شده است و برای سلطنت.پس برای خلق جمهوری بسیار بعید است اقدام بشود بخصوص که تمام افراد توسط خود رهبر جنبش چیدمان می شود. مسلما تمام گروه های کمونیستی اسلامی و سایر گروه های رقیب در این فرایند حذف خواهند شد و آیینه ی تمام تفکرات جامعه نخواهند بود.مهستان(مجلس) و دولت گذار عملا تبدیل به ابزاری برای اعمال دیکتاتوری خواهد بود.
اما بر فرض که جمهوری انتخاب بشود همانطور که در پروژه  مشخص است ساختار جمهوری جبرا به تقلید از جمهوری اسلامی خواهد بود تنها فرم و محتوا تغییر میکند و جنبه های استعماری و سکولاریسم در این ساختار نهادینه خواهد شد.
و در سیاست خارجه و جهان بینی متفاوت عمل خواهد کرد شرایط استعماری و استثماری بر ایران حاکم خواهد شد و غربی سازی ایران استارت خواهد خورد. پس اگر دولت موقت محقق شود،و حکومت جمهوری هم انتخاب شود در عرصه ی بین الملل به جهت اینکه این گروه دست نشانده هستند و برنامه ی منتشر شده شامل استارت مذاکرات حول محور تسلیحات و مسائل تجاری و تحریم های ایران است.پس یا به خلع سلاح منجر می شود و یا به سلطه ی همه جانبه بر تسلیحات. همانند مدل ژاپن و کره جنوبی و سایر کشور هایی که قدرتشان در پازل دهکده جهانی تعریف می شوند.در این صورت پروژه ی وابستگی و استعمار باعث شکل گیری و ایجاد گروه های ملی و ضد استعماری خواهد شد.
۶.نقش مردم در ساختار:
مردم در پروژه نقشی نمادین دارند و از نادیده گرفتن مصائب جنگ واضح است که تدبیری برای مردم نشده است.تنها قصدشان جابجایی قدرت است.بعد از آن عناصر دست نشانده ساختار را میچینند همانطور که این پروژه نشان می دهد و تنها برخی افراد نزدیک به پهلوی آنطور که ادعا شده است این پروژه و سند را نوشته اند.حکومت جمهوری اسلامی اگر دقت کنید حتی قانون نویسی اش بر اساس افرادی بود که محبوب مردم بودند و تمام مردم با رهبری آنها در بخش های مختلف قیام کرده بودند و اکثر آنها عضو موتلفه بودند قوانین مدرنی نوشته شد در آن زمان اما در اجرا به مشکل خورد چرا که تحریم و فساد مانع اجرای آرمان ها به تمام معنا شد یکباره مردم قدرتی را خواستند که از استعمار و وابستگی آنهارا برهاند.اما فراماسونری طرحی به اجرا می گذارد که سراب به مردم می دهد و بی شک در ایران این طرح شکست خواهد خورد یا ایران را پس از قرن ها حیات غرق خواهد کرد.
حتی اگر در ایران موفق بشوند ایران در کنار سوریه درس عبرتی خواهد شد برای مردم که اگر با جریان جهانی این سازمان گلوبالیستی مقابله نشود هویت و ماهیت ملی را از دست می دهند و شورش های ملی به صورتی فراتر از تصور علیه این قدرت افیونی موجود در کشور ها شکل خواهد گرفت و علیه ماسونری به اعماق ریشه های نفوذ آنها خواهد رفت و نظام معتدلی که در آن ابزار های افیونی برای سرکوب تمایلات حقیقی و تکامل بشریت نباشد و ملل متحد را به معنای واقعی محقق سازد شکل می دهند.
دیری نمیپاید که همه ی اینها محقق بشود اگر فراماسونری دست از چالش آفرینی علیه هویت ملی مردم دنیا بر ندارد و فراماسونری تنها یک راه دارد و آن اینکه مردم دنیارا با یک ریست جهانی نابود کند که این هم بنبست ماهیتی آنها خواهد شد چرا که فراماسونری که با شعار آزادی و برابری و برادری انقلابات را شکل داده است نمیتواند دست به این اقدامات بزند مگر بخواهد ضد خودش را خلق کند.اگر زمانی مردم دنیا با فراماسونری و جریان آن همراه شدند به جهت موجی بود که مردم خواهان آن بودند و مسلما هر ملتی خواهان آرمان های ملی خودش است اگر‌چه اقدامات این سازمان بی اثر در شکل دهی این خواسته ها نبود.
در ایران با روی کار آمدن پهلوی بر فرض تحقق، چالش های ملی گرایی گریبان گیر مدعیان ملی گرایی حاکم خواهد شد.
با ناکار آمدی و مبارزه با تجزیه طلب ها چالش تجزیه طلبی افزایش پیدا میکند و تمام ساختار محمدرضا پهلوی بازمیگردد تنها این بار با جنبه های سکولاریستی فزاینده شاهد آن خواهیم بود. روحانیت و مردم حامی آنها به شدت سرکوب خواهند شد، مبارزین ملی همچنین.
۷.چشم انداز پروژه:
اگر چه چشم انداز پروژه، توسعه یافتگی ایران است اما اینها همگی ادعا است.اگر فساد حاکمیت ادعایی را بگیرد و یا ناتوانی نفرت مردم علیه سیستم شکل میگیرد و از آنجایی که مردم به مرور تهی از آرمان ها و هویت الهی میشوند تنها به مسائل مادی می اندیشند و این خطر سقوط حاکمیت و چشم اندازش را به خطر خواهد انداخت.من فساد را در این افراد مشاهده میکنم چه اینکه قرار نیست ایران برتر از اروپا و آمریکا بشود فساد در آنجا چگونه است؟آیا لابی های ضد ایرانی و ضد ملی اجازه خواهند داد ایران به رشد و توسعه ای برسد که قدرت جهانی بشود؟ مسلما خیر.این را رضا پهلوی هم میداند اطرافیان او هم میدانند پس می آیند چند صباحی حکمرانی کنند و‌سرکوب.این سیستم از نوع گفتمانی که دارد مشخص است که آماده خور و موج سوار است.
در ابتدایی ترین صفحات سند گفته  می شود وقتی مردم قیام کردند و نظامی ها به آنها پیوستند دوبال شکل خواهد گرفت و تصمیم گرفته شده رهبر جنبش چه شخصی را تایید و یا رد کند! و این یعنی این رهبر جنبش قرار نیست در کنار مردم باشد بلکه آنهارا سپر میکند و تا زمانی که همه چیز مهیا نباشد به ایران نخواهد آمد.
بهترین فرم حاکمیت آن است که مردم خودشان آن را شکل داده باشند و یا از دل مردم بیرون آمده باشد.حکومت های باستانی از دل مردم بیرون می آمد که یا خواهان آن بودند و یا اینکه گروهی از مردم بر گروهی دیگر مسلط میشد.
حاکمیت ادعایی از یک سو باید با جریانات مختلف مبارزه کند و از سوی دیگر باید بتواند با فساد سیستمی و‌ناتوانی آن مبارزه کند. اخلاق بوروکراتیک تغییرش سالها طول میکشد و در این سالها تنها میتوانند شعار اصلاحات سر بدهند.
از این گذشته حکومت های عرب ایران را به عنوان یک رقیب منطقه ای خواهند دید و پروژه های امنیتی علیه ایران شدت خواهد گرفت بخصوص جریان های عرب اسلام گرا و اعرابی که با پهلوی ها مشکل داشتند این دشمنی ها سربار خواهد کرد.
تمام این موارد هزینه های زیادی بر کشور بار خواهد کرد و اعتراضات را شکل میدهد. پهلوی برای جلوگیری از این اعتراضات تنها میتواند سرکوب کند و ساواک دیگری بسازد.
در بخش سیاست خارجه دیدگاه توسعه و هژمونی سازی کاملا فلج و طرد شده است و با باطل دانستن صدور انقلاب جمهوری اسلامی و سیاست عدم تحمیل خود بر دیگران، سیاست وابسته سازی ایران و سهیم شدن منافع ایران با هژمونی غربی که تا ایران به پیش می آید را در پیش خواهد گرفت و این جنبش های ملی را علیه پهلوی ها سامان میدهد.
در خصوص قدرت نظامی و سیاست نظامی در حالی از سیاست صلح پایدار سخن به میان می آید که گویی حاکمیت فعلی به دنبال جنگ است! این نیروهای خارجی بودند که جنگ را بر ایران تحمیل کردند پس منظور طراحان همان ارتش وابسته به نیروهای بیگانه ای است که باید علیه منافع کشور ها و نیروهای ضد استعماری و ضد آمریکایی اقدام کنند. همانند ساواک که برای مقابله با کمونیست ها بوجود آمد.

 

ب)بخش فرهنگی:
هدف این بخش شامل سکولاریزه کردن مردم‌ و جامعه به موازات استراتژی ایجاد استحاله ی فرهنگی است.به بهانه ی آموزش های ایدئولوژیک حاکمیت اسلامی، رفورم فرهنگی را میخواهند رقم بزنند همانطور که در سوریه و سایر سرزمین های تحت سیطره ی این افراد دست نشانده رقم خورده است. عینا در چارچوب نظم نوین جهانی عمل خواهد شد.الهیات زدایی و سوق دادن فرهنگ جامعه به سمت سکولاریسم‌ و اومانیسم در دستور کار پروژه خواهد بود. البته همه ی اینها زمانی محقق می شود که شرایط آن محقق باشد.
باید دانست تنها مسئله ای که در این بخش نقطه قوت محسوب می شود و پهلوی می تواند روی آن مانور بدهد بخش قوانین حقوقی آنهم در برخی موارد است(مثلا حقوق فمینیستی و منیستی). در صورتی که حاکمیت مستقر خلاهای فرهنگی موجود در برخی قواعد و قوانین چالش آفرین را با فقه پویا حل کند مثلا مهریه و نفقه بر مرد واجب نباشد و در عوض زنان از حقوق دیگری مثل برابری در ارث و … برخوردار باشند پهلوی ها خلع سلاح می شوند.
در پروژه هیچگاه نمی بینید که بگوید ابتدائا رفراندوم یا همه پرسی برگزار می کنیم تا ببینیم مردم نسبت به تغییر قانون اساسی و روابط با آمریکا و اسرائیل و مسائل فرهنگی و سیاسی دیگر چه نظری دارند.آیا قانون اساسی و رفورم ها را قبول دارند یا خیر.بخش عظیمی از جامعه ی ایران با این اصلاحات مسلما مشکل خواهند داشت پس طرح با شکست مواجه خواهد شد.
چرا که گویی مردم باید از پیش مسائل دیکته شده را بپذیرند و این ماهیت پروژه یعنی مهندسی جبری اجتماعی را که قصد سازندگان این پروژه است به نمایش میگذارد به همین خاطر هم هست که از طریق بازوی دست نشانده ها اقدام می کنند مسلما مردم ایران در یک فرآیند چندجانبه چالش های متعددی برای این طرح ایجاد خواهند کرد و طی چند ماه از گذشت اجرای این طرح اولین اشکالاتی که به فرایند تاریخی شکل گیری جریان خواهند گرفت دیکتاتوری است که در الفاظی چون توسعه و حقوق زنو مرد و …پنهان شده است و این حاکمیت مورد ادعا و مردم را مقابل هم قرار می دهد‌.
در بخش آموزش علاوه بر سکولاریزه کردن جامعه سعی بر پیاده سازی ایدئولوژی فلسفه ای است که خواهان آن است در اصلاحات آموزشی و تدوین فلسفه ی آموزش عینا به این مهم اشاره دارد و این چیزی جز ایدئولوژیک عمل کردن این حاکمیت ادعایی نیست. در حقیقت هیچ حاکمیتی بدون ایدئولوژی نمی تواند باشد پس از اساس این ادعای حاکمیت بدون ایدئولوژی که مطرح می کنند ناقض خودش خواهد بود و یک شیادی سیاسی و دروغی بیش نیست.

 

ج)بخش اقتصادی:
برای نحوه ی همکاری های اقتصادی با کشور ها و تضمین های لازم در خصوص این همکاری ها برنامه ای ارائه نشده است و به کلیات بسنده شده است.
به بدهی های سایر کشور ها به ایران اشاره مستقیمی نشده است.برنامه جهت سندیکاهای کارگری و راهکار  ارائه نشده است.
برای معضل بانک ها و خلق پول برنامه ی مشخصی ندارد‌.برای بیکاری بخش زیادی از مردم در دوران پسا جنگ ‌و پسا رفرمیسم تدبیری نشده است و تنها به رفرمیسم شغلی اشاره شده است که این خودش حجم گسترده ای از بیکاران را رقم میزند.
علاوه بر این تحمیل جنگ بر ایران وضعیت بحرانی خلق میکند که برای آن هیچ تدبیری نشده است.
در بخش شناسایی دارایی ها سعی بر تسخیر مراکز و منابع تولید ثروت برای عناصر نظام جمهوری اسلامی شده است و اصلا تمرکزی بر بکار گیری این منابع به نفع کشور و مسائل پیش روی ایران ندارد اصلا فکری در این خصوص ندارد و‌آمده است که تسخیر کند و دست عناصر یاد شده را از منابع مالی خالی کند تا ثروت در دستان خودشان باشد(کادری که پیشبینی شده و با سقوط هر بخش فورا فرد دست نشانده را میگذارند در آن بخش_ قسمت ه‍  شماره ۳، آنالیز پروژه را مطالعه کنید) در هیچکدام از این مسائل اقتصادی و مالی برنامه ی مشخصی برای ملی سازی و برند سازی ها و اقدامات تولید ملی و رشد جی دی پی ملی ارائه نشده است.همچنین سعی بر این شده است که مسائل اقتصادی نیز بر اساس متغیر های سیاسی تعریف شود(آنهم‌ تنها برای حذف مولفه های قدرت و آثار جمهوری اسلامی).
د)بخش مسائل بنیادین پروژه:
در این بخش سعی شده است به مسائل بنیادینی که در پروژه مستقیم ذکر نشده است اما ذهنیت پیشینی طراحان اصلی و حامیان را شکل داده است مشخص کنم.
۱.جنگ تحمیلی و کودتا:
طرح ذاتا برای یک جنگ تحمیلی و رفرمیسم اجباری و کودتای نظامی گسترده ایران را آماده میکند.قصد بر این است که جنگ تحمیلی بر حاکمیت و ایران پیاده سازی شود و از قبل آن همراهی مردم برای خروج از وضعیت شکل گیرد.سپس پهلوی به ایران آمده و رفرمیسم و غربی زاسیون و سکولاریزه کردن جامعه ی ایران را آغاز کند و خب مسلما قتل عام گسترده ای جهت پاکسازی شکل می گیرد.اینکه کشور ما تا چه حد میتواند چنین شرایطی را تاب بیاورد بنظر می رسد با توجه به عدم تمایل مردم ایران به جنگ و شرایط رفاه نسبی که پس از انقلاب مردم لمس کرده اند جنگ را تبدیل به دشمن جامعه میکند به همین جهت مردم علی رغم مشکلات عدیده به پشتیبانی از حاکمیت پرداختند چرا که دیدند اگر از قدرت حاکم دفاع نکنند خودشان زندگیشان در خطر است.از این گذشته یک قدرت مستقل از قدرت وابسته نزد مردم از برتری و اولویت برخوردار است. 
برخی از افراد می گویند نمیشد حکومت فعلی بدون دخالت قدرت های خارجی شکل بگیرد همین تفکر را اوایل انقلاب موسادی های کوته نگر و بی خرد داشتند تحلیلگران نادان موساد طبق آخرین سندی که از طریق رسانه ی اورشلیم پست/جروزالم پست گمان می کردند این انقلاب شکل نمی گیرد یا آیت الله خمینی و انقلابیون توانایی اداره ی جامعه را ندارند. پس ترور امام توسط ساواک شدنی است یا سقوط این انقلاب توسط ساواک کاری ندارد.در یکی از مصاحبه ها دبیرکل سابق حزب بزرگ موتلفه اسلامی نیز می گفت خیلی از این ضد انقلابی ها و ساواکی ها و …باورشان نمیشد بتوانیم جامعه را و انقلاب را مدیریت کنیم.
اما واقعیت این است که رهبری دینی از زمانی که به صورت مستقل و توسط آموزه های الهی بزرگان تشیع و ادیان ابراهیمی به علمای دین و جریانات مستقل دینی منتقل شد از همان ابتدا این قدرت مدیریت را به علمای دین و رهبران اسلام خصوصا شیعیان و پیروان آن منتقل کرده است. مراجع اسلام با محبوبیت دینی که نزد پیروان خود دارند بزرگترین منبع ثروت و قدرت را طی قرن های متمادی داشته اند و همراه علمای دین علیه استعمار و استکبار شوریده اند و جریان سازی کرده اند.در مسیحیت نیز طی قرون متمادی قدرت در دست کلیسا و بزرگان آن بود و حتی امروزه نیز بر این باورند سیا ساخته ی عیسوی ها هستند که در واتیکان بر آمریکا به صورت مخفی حکومت میکنند و با فراماسونری متحد هستند.در اسلام علمای اسلام همواره جریان سازی می کردند و سازماندهی داشتند، و این آموزه ها نسل به نسل منتقل شده است،مثلا شهید اول از علمای بزرگ تشیع در حیات خود کتابی می نویسد که تا به امروز در رشته های حقوق آن را میخوانند و در حوزه های علمیه این کتاب تدریس میشود و در واقع این حرکت آن زمان باعث شکل گیری جریان تشیع و تقویت آن شد و اگر این رشادت ها نبود تشیع دیگر نبود.در زمان میرزا کوچک خان جنگلی این فرد یک روحانی و طلبه بود که به سمت مبارزه با استکبار زمانه یعنی انگلیس می رود و از کمک مالی و معنوی مراجع دینی آن زمان برخوردار می شود.این اتحاد و عجین شدن مردم با علمای دین برای جریان های ضد اسلامی خطرآفرین بود پس تا به امروز علیه این حرکت در حال اقدام هستند و نوک پیکان حملات جنگ نرم و جنگ شناختی علیه روحانیت و جریانات اسلامی است از تهمت و افترا تا موج‌سواری و ایجاد کینه و بغض علیه روحانیت.چرا که اسلام چند بعد دارد که ۲ بعد آن بسیار برای فراماسونری و جریان ضد الهی خطر آفرین است درست مقابل جریان آنها قرار دارد:
۱.دیانت عین سیاست است چرا که احکام الهی طوری تنظیم شده است که جریانات ضد الهی را طرد می کند و انسان را از سرگرمی ها و‌مفاسد مهندسی شده جهت دور شدن مردم از خرد و آگاهی( اصطلاحا  در دین لهو و لعب نامیده می شود) بر حذر می دارد._بنابر ادعای خودشان بخش کثیری از مردم را در سرگرمی ها و مواد مخدر و سکس بی رویه و مفاسد غرق میکنند و مشغول نگه میدارند تا دردسر نشوند!_
۲.حاکمیت الهی را حاکمیت جهانی می داند و تفکر ملی گرایی را تبدیل به اتحاد ملل مختلف حول محور یک کلمه(الله و اتکا به خداوند) به پیروان خود منتقل میکند.
و اگر این دو بعد توسط روحانیت کسب شود و کامل شکل بگیرد و توسعه یابد تمام آرمان های طرف مقابل خرد و شکسته می شود؛مسلما جریان های الحادی مقابل جریان الهی قرار میگیرند و دست نشانده های خودشان را به قدرت میرسانند و حمایت می کنند.
در این مسیر پاکسازی عمیقی صورت میگیرد همانطور که ترور امامان تشیع و پیامبران الهی در اعصار مختلف شکل گرفته است.اما فطرت پاک آدمی را آلوده می کنند تا گرایش انسانی را تغییر دهند.طی سالها فشار های متعدد اقتصادی،سیاسی و امنیتی سعی در تغییر جامعه ی ایران داشتند تا از تغییر مسئولیت عناصر اجتماعی و تغییر نگرش ها و ایجاد فشار روانی و جسمی به مردم ایران افرادی را بر مسند قدرت بیاورند که مردم احساس می کنند آنها قهرمان ملی هستند. جالب است که سعی داشتند بگویند تفکر الهی برای شما کارساز نخواهد افتاد و باید مسیری که ما به شما نشان می دهیم و در سایر کشورها پیاده کردیم پیگیری نمایید آن وقت شما میتوانید تبدیل به عنصر مطلوب شده و تحریم ها از ایران برداشته شود. یعنی مدلی که طراحان پروژه خواهان آن هستند. یعنی طرحی که میگوید نه ایدئولوژی الهی قوی علیه ایدئولوژی اومانیستی ما داشته باشید، نه می توانید آنقدر در این طرح رفاه داشته باشید که از ما برتر باشید نه سلاحی که قدرتمندتر از ما باشید.تنها در نظام ما ذیل دهکده جهانی و هرم قدرت از پیش تعریف شده می توانید برای خودتان یک حداقل آرمان هایی داشته باشید!
مگر کشور هایی که ذیل این هرم هستند توانستند از آمریکا(سرزمین رویایی یهود و فراماسونری و الیگارشی قدرت ثروت بین المللی) فراتر بروند؟ اگر سعی کنند فراتر بروند مثل چین و روسیه و هر قدرت دیگر تحریم شوند و قدرتش کاسته شود.همچنین اگر بدانند در مراتب بعدی ایدئولوژی و تفکر و آینده ی شما طوری است که خطرات زیادی خواهید داشت همانند ایران شما را در مشکلات عدیده و در محاصره ی پایگاه های متعدد قرار میدهند و چهره های ملی و مستقل و دینی مستقل شما را ترور میکنند.
۲.سراب گذار و تجزیه ی ایران:
در این پروژه چیزی جز این نیست که میخواهند سراب به ایرانیان نشان بدهند در حالی که ادعا می شوند یک چشمه و دریاچه ی پر از آب دارند.مگر سوریه،لیبی و هر سرزمین دیگر که استعداد قدرت گرفتن علیه آنها را دارد و در نظم نوین نمی گنجد پس از گذار چه شدند که برای ایران آن شرایط محقق شود؟
پهلوی ها همانقدر مورد حمایت هستند که جیش العدل است که الاحوازیه بود که تجزیه طلب ها هستند.پس از فروپاشی حالت گذاری نخواهد بود و اولین فرصتی که تجزیه طلب ها پیدا کنند یورش و شورش های عظیم به سمت قدرت نوپا و بدون قدرت خواهد بود.مگر اینکه تجزیه طلب ها را قدرت های عامل، سرکوب کنند که این برای برنامه های آتی آنها بسیار خطر آفرین است.مگر فراماسونری نمیداند که در آینده جریانات و مشکلات فوق رخ میدهد؟ اگر هم نمی دانستند پس از این دفترچه ی تحلیلی دیگر می دانند پس تمام تلاششان را بر سلطنت طلب ها صرف نخواهند کرد بخصوص که ایران تجزیه شده و تخریب شده و ضعیف شده برایشان بهتر از ایران متحد است.گسترش فعالیت تجزیه طلب ها و‌افزایش حمایت از آنها خود گویای این مهم است که تجزیه طلبی بیش از ایران متحد برای آنها کارساز است و الا تمام حمایتشان از پهلوی ها بود.
۳.امنیت ملی
مطابق آنچه پیش از این گفته شد این گروه نه تنها خطر را از ایران دفع و رفع نمیکنند و ایران را آنطور که هست قبول ندارند بلکه خطر را به قلب و مغز و روح و حرکت و معادلات ایران تزریق میکنند و استعمار را کامل به داخل می آورند و اگر چه مدعی هستند علیه جیش العدل و تروریسم شرق کشور مبارزه میشود اما در خصوص تجزیه طلبی پان ترک ها حرفی زده نشده است اساسا از تجزیه طلبی حرف اساسی و دقیقی و صریحی نیست این یعنی طرح های تجزیه ی موساد را نادیده گرفته اند و حتی حکومتشان آغاز نشده در طرحشان هم مجبور شده اند خواسته های استعماری موساد و الیگارشی ثروت قدرت را بپذیرند و به آن ورود نکنند.
گفته شده است با منطقه روی صلح نشان می دهند تا همسایه هارا با این مدعیات جذب کنند اما دشمنی عرب ها با ایران دیرینه است همچنین طرح ژاندارم منطقه که زمانی برعهده ی ایران بود بعد از فروپاشی بر عهده ی اسرائیل است در این خصوص نیز ورود نکرده اند.
این پروژه هژمونی شیعی ایرانی را که سالها انقلابیون ساخته اند می گویند باید از بین برود( دقیقا مطابق خواست موساد و ناتوی اطلاعاتی).
از سوی دیگر سیاست حذف الیت های واجا و سپاه و تمام نیرو مسلح در دستور کارشان است. در بخشی از این پروژه اشاره کامل بر حذف این نیروها( اما نه حذف کامل!) و باقیمانده ها شده است که باید پیگیری شوند و با آنها مبارزه بشود؛ منظور از باقی مانده ها و پیگیری در خصوص آن گروه های مقاومت و اعضای فعال سپاه و واجا پس از فروپاشی است.انقلاب که شکل گرفت بسیاری از این ساواکی ها و توده ها بخشیده شدند و حتی بکار گرفته شدند و بر اساس محاکم اسلامی تنها بخشی که علیه مردم جنایت مرتکب شدند مجازات شدند.اما اینها دقیقا مطابق خواست موساد و سیا به دنبال حذف عناصر سپاهی و وزارت اطلاعاتی هستند.چون با نیروهای معتقد به جریان های ملی مذهبی و جریان های اسلامی انقلابی در تضاد هستند و می دانند این جریان به دنبال قدرت گرفتن برای تحقق آرمان هایی هستند که در تضاد با منافعشان است.
این پروژه در این بخش طوری طراحی شده که انگار موساد و سیا آنرا طراحی کرده اند!
این پروژه بنظرم یک بخش پنهان دارد که منتشر نشده است و آن همان سازمانی اطلاعاتی است که گفته اند در ایران تشکیل می شود(ساواک دوم).
در سند یک جایی (صفحه ی ۸۸)می گوید توصیه می شود پیش از فروپاشی مراکز ماهواره ای داخلی و خارجی تاسیس بشود!توجیه را برای فرماندهی کودتا و فروپاشی تا انتها ارزیابی میکنند. من از این بخش متوجه شدم آنها این سازمان امنیتی را که همان ساواک پیشین باشد خیلی وقت است احیا کرده اند. در سال ۱۴۰۱ طی گزارشی به واجا آن را گوش زد کرده ام و چند روز بعد رهبرانقلاب تحلیلم را تایید کردند. حالا اینجا اضافه میکنم ساواک در داخل نیرو جذب کرده است و همانند موساد و با کمک جاسوس های آن دست به تاسیس مقر های ارتباطی زده است.
طی جنگ ۱۲ روزه میگفتم از طریق گوشی های موبایل مردم شناسایی میکنند و مسیریابی میکنند این نظریه کشف بزرگی بود و موثر واقع شد.حالا می گویم موساد و ساواک در داخل پایگاه های ارتباطی تاسیس کرده اند. این ساختار توسط یک ستاد مشترک فرماندهی فراهم شده است و آنها یگان های نظامی خودشان هم مهیا دارند میکنند و بخش سر(فرماندهی) را ساخته اند.این شبکه باید شناسایی و نابود شوند.در این راستا بود که آمدند و پل ارتباطی با نظامیان ایران را درست کردند. نیاز بود توسط موساد باشد تا برای ساواک و ارتش پهلوی نیروسازی کنند و کادر سازی داخلی را شکل بدهند و این ها آن بخش پنهانی است که در موردش  به جهت تدابیر امنیتی ننوشته اند اما آن را دریافتم.در صفحه ی ۸۷ دقیقا و به طور واضح هدف بنیادین را که ادغام شدن در نظم نوین جهانی است ذکر کرده است این تمام هدف پروژه است و می رساند پشت پرده ی این پروژه فراماسونری و اکثریت و بل تمام افراد کمیته ۳۰۰ و افراد قدرتمندی هستند که برای درهم کوبیدن حاکمیت در حال نیرویابی و عضویابی است.در صفحه ی ۸۵ از بازسازی نیروهای امنیتی و سپس نظامی میگوید و بر اساس تحلیل پیشین میرساند که حملات آتی شدیدا امنیتی و اطلاعاتی است یعنی همانی که بارها گفته ام جنگ آتی جنگ اطلاعاتی است و دیگر نهاد نظامی ذیل نهاد اطلاعاتی فعالیت دارد. همچنین می رساند کادر امنیتی بسیار مخفی تهیه شده است و عضویابی به صورت کامل در جریان است.در صفحه ی ۸۴ نیز به تثبیت و تسخیر نظامی مراکز نظامی اشاره دارد که میرساند آنها همان مسئله ی عضو گیری برای کادر نظامیشان را به صورت کاملا جدی در حال پیگیری هستند.  در صفحه ی۸۳ به وضوح می گوید حتی جانشین هارو هم تعیین کرده اند و این میرساند که کشف من درست است. آنها در حال کادرسازی هستند و بهتر بگویم طی ۱۰ سال آنها کادر سازی کرده اند و آموزش لازم را انتقال کرده اند و خصوصا از ایرانی های خارج از کشور نیرویابی و عضویابی کرده اند و به مانند یک تروا آنها را به کار خواهند گرفت. لازم است بخش خارجی واجا و داخلی به صورت کاملا هماهنگ و مسلط بخش های مربوط به ایرانیان خارج از کشور را فعال تر دنبال کنند و آنها را ۲۴ ساعته شنود و رصد و پایش کنند.هر ایرانی که از ۲۰ سال پیش به خارج رفته و یکباره به ایران برگشته و خصوصا افرادی که ثروت زیادی دارند باید پایش و تحت نظر بروند بشود.صفحه ی ۸۲ با ساماندهی و نیروگیری در خارج سعی دارند تا جنگ داخلی رقم بزنند‌.عملا امنیت ملی برای اینها هیچ اهمیتی ندارد و تنها به قدرت گرفتن و براندازی سخت فکر می کنند.پس بحث از دموکراسی حقیقی و مردم گرایی این افراد دروغی بیش نیست.

 

نتیجه: بر اساس آنچه در این طرح مشخص شده یک هجمه ی امنیتی_نظامی سخت پیش روی ایران میبینم که در آن نیروهای فراماسونری و ناتوی اطلاعاتی از یک سو و از سوی دیگر ایران و متحدین آن قرار دارند.ایران از چند جبهه درگیر میشود و سعی می شود جنگ به داخل کشیده شود. امنیت ملی خدشه دار می شود و سعی بر قدرت گرفتن دولت جایگزین خواهد شد.
۰ ۰ ۰ دیدگاه

دیدگاه‌ها

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است.
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی